من زنم همزاد بارون،هم نژاد کوه و تیشه

طعم شیرین یه آغوش،معنیه درخت و ریشه

من زنم همزاد بارون،هم نژاد کوه و تیشه

طعم شیرین یه آغوش،معنیه درخت و ریشه

حتی کسی به کلبه تنهایی من سر هم نمی زند....

افتادم تو سربالایی زندگی... یه بطری آب دستمه هر چند وقت به چند وقت نفسی تازه می کنم. سخت شده، نمی دونم شایدم سخت بود من نمی فهمیدم. از بس که خوش بودم و خوش خیال اما الآن دیگه از خواب زمستونی بیدار شدم... ماشاالله خواب زمستونی سه ماه، شش ماه نه یک سال و نیم ! چه قدر هم از این خواب خسته ام... کوفته شده بدنم، آرزوهای قشنگم از بین رفته،  شدم یه گوله انرژی منفی... 

دارم از دانشگاه اخراج میشم. این آخرین خبر از زندگی رویایی مه ! نمی دونم جواب چی بدم... مامان و بابای بیچاره ام با هزینه هاشون به کنار، جواب ایل و طایفه به اون بزرگی و فضولی رو بگو... از همه مهم تر خود خودش... دلم می سوزه اما من که نمی خواستم این جوری بشه، شد... من هم نمی خواستم شوهرم یه سری ویژگی ها رو داشته باشه اما خداروشکر امید ما کلکسیون داره ! پس یر به یر می شیم... 

چه زندگی، به به... 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
poshtibani دوشنبه 2 خرداد 1390 ساعت 23:30

من هستم... قول میدم...

آسمون شب دوشنبه 2 خرداد 1390 ساعت 23:42 http://jesarate-eshgh.blogsky.com

سلام دوست خوبم
وبلاگ قشنگی داری
خوشحال می شم تبادل لینک کنیم و بیشتر با هم باشیم
خیلی خوشحال شدم بهم سر زدی
منتظرت هستم
روزت مبارک عزیزم

دختر پاک سه‌شنبه 3 خرداد 1390 ساعت 19:27 http://www.dokhtarepak.blogsky.com

سلام ماجرای فندک جدی و سوزندان جدی بود.

سوسن سه‌شنبه 3 خرداد 1390 ساعت 22:18 http://www.zann.blogsky.com

گلی عزیزم سلام
دوست دارم از طف نی نی کوچولوت برات بنویسم
مامانی گلم سلام
ممنون که داری من را همه جا با خودت می بری خیلی کیف می ده همش توی توی دل عزیز ترین آدم زندگیت باشی
شاید بعضی از احساسات منفی ات تقصیر من باشه
واسه همین ازت عذر می خام
چون من باعث ترشح یه سری هورمون می شم که باعث افسردگیت می شه
اما خیلی خوشحالم چون دارم خلق می شم رشد می کنم زاده می شم
من معجزه خداهستم و تو هم دست خدایی که داری من را خلق می کنی
ممنونتم همیشه و همیشه
برای اخراج نشدن از دانشگاه یه تترم را مرخصی بگیر و یه کم به خودت استراحت بده بار من به اندازه کافی سخت هست
البته اگه میشه
دانشگتاه می تونه وضعیتت را درک کند و یه کم باهات راه بیاد

از طرف نی نی کوچولوی ناز خودت

وای نی نی عاشقتم...

سوسن جمعه 6 خرداد 1390 ساعت 17:17

سلام
ممنون که بهم سر می زنی
برات دعا کردم که هر چه زودتر سرپایینی زندگی ات شروع بشه مشکلات مثل ابرهای تیره با یه باد از صحنه زندگی ات خارج بشن و تو بماتنی و یه دنیا آرامش تا بتونی با نی نی کوچولوی خوشگلت زیر نور خورشید گرم قدم بزنید و قصه های گذشته را فراموش کنید
برای من هم دعا کن دارم سخت ترین قسمت زندگی ام را کی گرانم
می دانم شاید بعدا قسمت های سخت تری هم باشه ولی تا حالا توی عمرم اینقدر بهم سخت نگذشته بود
یک عالمه کار روی سرم ریخته و زمان خیلی کمی هم دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد