من زنم همزاد بارون،هم نژاد کوه و تیشه

طعم شیرین یه آغوش،معنیه درخت و ریشه

من زنم همزاد بارون،هم نژاد کوه و تیشه

طعم شیرین یه آغوش،معنیه درخت و ریشه

با من بگو از عشق ای اخرین معشوق
که برای رسوایی دنبال بهونم

تو شدی بی تعبیر عشق رویای شبونم
من تو نگاه تو دنیام رو می بینم

تقدیر من عشق تو شد
که همیشه فکر محالم بود

چشمان تو افسانه ایست
که تمام خواب و خیالم شد

من تو نگاه تو دنیا رو می بینم
فردای شیرینم نازنین من

شب های تنهایی هم رنگ گیسوته
اغوشتو باز کن بانوی مهتابی


سال ها بی بودنت بودم
تن به هر بیهوده فرسودم

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

اره منم . همون دیوونه همیشگی


فدای مهربونی هات. چه می کنی با سرنوشت؟

دلم برات تنگ شده بود این نامه رو برات نوشت


حال منو اگه بخوای رنگ گلهای قالیه

جای نگاهت بدجوری رو صحن چشمام خالیه


ابرا همه پیش منن . اینجا هوا پر از غمه

از غصه هام هر چی بگم جون خودم بازم کمه


دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون

فدای تو نمیدونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو برات بگم .به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی

نمی دونی دلم تنگه چقدر برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات. بوسیدنت

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته؟

من می دونم. من می دونم همین روزها عشق من از یادت می ره
بعدش خبر می دن بیا که داره دوستت می می ره

روزات بلنده یا کوتاه؟ دوست شدی اونجا با کسی؟
بیشتر از این نذار منو تو غصه و دلواپسی

یک منو گم نکنی تو دود ها و شهر غریب
یک سرزمین غربته صد تا نیرنگ و فریب

فدای تو یک شب ها بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه

اگه برات زحمتی نیست. بر سر عهدمون بمون
منم تورو سپردمت دست خدای مهربون
 
راستی دیروز بارون امد. من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب اسمون با ابر ها هم سفر شدیم

از وقتی رفتی اسمونمون پر از کبوتره
زخم دلم خوب نشده. از وقتی رفتی بدتره

غصه نخور تا تو بیای حال من اینجوریه
سرفه های مکررم باسه هوای دودیه

تو از خودت برام بگو. بدون من خوش می گذره؟
دلت می خواست می یومدم یا تنها رفتی بهتره؟

یادت می یاد گریه هام رو ریختم کنار پنجره؟
داد کشیدم تورو خدا نامه بده یادت نره

یادت میاد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من هنوزم کنار در منتطرم.

امروز دیدم داری منو فراموش می کنی
چراغ آرزو هامون رو داری خاموش می کنی

گفتم برات نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
اما خودم خوب می دونم جواب نامم با خداست

تنها دلیل زندگی با یک غمی دوستت دارم
داغ دلم تازه می شه اسمت رو وقتی میارم

حرف منو به دل نگیر. همش ماله غریبیه
تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه

دلم برات شو می زنه این دل رو بی خبر نذار
تورو خدا با خوبی هات رو هیچ دلی اثر نذار

فکر نکنی از راه دور دارم سفارش می کنم
بو جون تو فقط دارم یک قطره خواهش می کنم

اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب

که هر صفحش قصه چندتا درد و چند تا عذاب


می گم شبا ستاره ها تا می تونند دعات کنند
نورشون رو بدرغه پاکی خنده هات کنند

یک شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
مریم . همون کسی که بیشتر از همه دوستت داره

مریم حیدرزاده